گاه با عطر شقایق
گاه با رقص کبوتر
گاه با چهچهه ی بلبل عاشق
می توان یاد تو کرد
شعرکی گفت
و در آن شعر ، دگر بار ، تو را خواند
صدا زد نامت
و به ناگه ، همان عطر دل انگیز بهاری
از پی نام تو بر می خیزد
قلمم می رقصد
می نگارد ، حس سبز بودنت را
تا سراسر پُر شوم از شادی و شور
پر کشم تا اوج عاشق بودن و
رنگی از دیوانگی بر روح و جان خود زنم!!!
این چنین است جانکم
گاه با لبخند زیبای رُخت
عاشقانه
یک نفس
تا اوج رویا می روم
"مانا"