شاعرانه هایی آرام ، در پائیزی ابدی

وبلاگ رسمی اشعار مریم صالحی (مانا)

شاعرانه هایی آرام ، در پائیزی ابدی

وبلاگ رسمی اشعار مریم صالحی (مانا)

سیصد و ده


 

برخی آدم ها

به یک دلیل

از مسیر زندگی ما می گذرند

تا به ما درس هایی بیاموزند

که اگر می ماندند

هرگز یاد نمی گرفتیم

 

+ خسرو شکیبایی


سیصد و نه


 

به کسی که عاشق توست

بگو

هر روز

با زیباترین تعابیر جهان

بیدارت کند

من اینجا

هرشب

تو را

با زیباترین تعابیر جهان

به خواب میسپارم

 

+ کامران رسول زاده



+ اینقدر قلبم درد میکنه که فکر کنم آخرش با ایست قلبی بمیرم

++ دیگه واقعا حالم داره از این زندگی به هم میخوره

سیصد و هشت


 

بانو

مریض که می شوی

پرستار می شوم

می آیم و می نشینم کنار تخت دلتنگی ات

موهایت را

با دستانم نوازش می کنم

می روم و قرص ماه را برایت می آورم

تب که می کنی

در حوض شب ، پاشویه ات می کنم

حوضی که همان قرص ماه ، در آن است

و پتوی نم دار ابر را

رویت می کشم

دستانت را در دست می گیرم

و تا خود صبح 

برایت دعا می خوانم

غصه نخور نازنینم

تا خورشید سلامی دوباره کند

خوب شده ای

 

+ عادل دانتیسم



+ به شدت سرما خوردم 

++ یک دلشوره بدی حالمو داره بدتر می کنه

سیصد و هفت


 

وقتی خدا می خواست تو را بسازد

چه حال خوشی داشت

این موها

این چشم ها

خودت می فهمی ؟

 

+ عباس معروفی




+ ...

++ آهنگای فریدون فروغی ، به شدت منو یاد دوران کودکیم می ندازه ... "پروانه من" .... "غم تنهایی اسیرت می کنه" ... "خاک" ...

سیصد و شش


 

تمام گوشه های جهان را هم بگردی

جگر گوشه ام 

تویی

 

+ رضا مقصودی



+ وای که چه بارون معرکه ای بود ...

++ نباید نگران باشم ... می دونم که نباید نگران باشم و بترسم ... کاش بتونم ...

سیصد و پنج


 

هر شب

با من و رویِ بازویِ به خواب رفته ی من

در خواب می رفتی

حالا بعد از تو

همخوابِ من

بی خوابیِ وخیمی است

که تمام شب

پتو را از روی من می دزدد

بدون اینکه بعد از آن

بوسه ای مهمانم کند

بعد از تو

من که هیچ

بازوی من نیز

دیگر به خواب نمی رود

 

+ مهدی صادقی



+ " بی قرار " ... " مازیار فلاحی "

سیصد و چهار


 

نه !

این اختلاف قدیمی

راه به جایی نمی برد

حالا بیا که عادلانه جهان را قسمت کنیم

آن آسمان آبی بی لک برای تو

این ابرهای تشنه باران برای من

جنگل برای تو

اما نسیم ساده عشق برای من

دریا برای تو

رویا برای من

اصلا جهان و هرچه در آن هست مال تو

تو با تمام وجودت

از آن من

 

+ یدالله گودرزی


سیصد و سه


 

لعنت به این زندگی

لعنت به همه حس و حال مزخرفی که دارم

حتی لعنت به این تحمل لعنتی من که تمومی نداره ... 

لعنت به این بغض مسخره و اشکای دم دستم که هرچی میشه ، راه صورتم رو پیش میگیرن

لعنت به این شب های طولانی که انگار جون آدم رو میگیرن تا تموم شن ... صبح شن

لعنت به این هوای سرد که فقط سرده ... 

لعنت به شعرایی که خوندم و گوششون میکنم ... 

لعنت به خودم

به اشکام

به همه روزای زندگیم

دلم میخواد برم سفر. تنهایی ... 

لعنت به اشکام

 

 

سیصد و دو


 

بانو جان

آدم ها دو دسته اند

آنها که تو را ندارند

و آنها که غلط می کنند 

تو را داشته باشند

 

+ سعید نوروزی



+ خیلی شعر قشنگیه

++ یه دیالوگ قشنگ از سریال شهرزاد : 

- همیشه یه چیزی از وجود معشوق تو قلب عاشق ته نشین میشه ! برای همیشه. حتی اگه همدیگه رو ترک کنن. اما این فقط یک طرف سکه است

- و اون طرف سکه ؟

- اینکه اگه دنیات ، اندازه یه نفر کوچیک بشه یا اون یه نفر اندازه خدا واست بزرگ بشه ، اگه یه روزی ترکت کنه و بره اون وقت ، دین و دنیات رو با هم می بازی

+++ با اینکه میدونم اگه این سریال رو ببینم ، گریه میکنم ... تصمیم گرفتم شروع کنم به دیدنش

سیصد و یک


 

از در بالا رفتم

پله ها را باز کردم

لباس خوابم را خواندم

دکمه های دعایم را بستم

ملافه ها را خاموش کردم

چراغ خواب را روی سرم کشیدم

آخ ..

از دیشب که مرا بوسیده ای

همه چیز را قاطی کرده ام

 

+ بروس لنسکی




+ زمستونم اومد ...

++ " برای تو " ... " پویا بیاتی " 

+++ اشک !