همه می گوبند
خلاصه نویسی مهم است !
و من
در تمام فلش کارت هایم
لبخند تو را حک می کنم
"مانا"
می خواهند از زندگی مان
یک سریال نود قسمتی بسازند
تمام سکانس هایش می شود :
آغوش تو و لبخند من :)
"مانا"
اینکه لبخندم به لبخند تو بسته باشه و
روزامون با همدیگه قشنگ بشه
اینکه هم نفس بشیم برای هم
نبینیم همو،دلامون تنگ بشه
اینکه من برای تو ، تو مال من
زندگی رو عاشقونه بسازیم
اینکه هر ثانیه و هر شب و روز
واسه آغوشت بهونه بسازیم
اینکه دلخور شم و هی ناز بکشی
شب تا صبح دست روی موهام بکشی
اینکه آروم دم گوش تو بگم
می میرم اگه یه وقتی نباشی
اینکه شب تو آغوشت به خواب برم
با وجودت قلب من آروم بشه
اینکه صبح تو آغوشت چشم باز کنم
"صبح بخیرت" همه ی دنیام بشه
اینکه هی صدات کنم ، جواب بدی
بگی جون دل من نازنینم
ته دل ذوق کنم از داشتنت و
دوباره صدات کنم ، مهربونم؟
اینکه بی دلیل ، یهو ، یواشکی
بشینه روی لبم بوسه ی تو
اینکه محو خنده هام بشی و من
بخونم از تو چشات عاشقیو
اگه ما کنار همدیگه باشیم
زندگی مون پر میشه از خاطره
روزامون لحظه هامون ثانیه ها
میدونم اینا رو یادت نمیره
میدونم برای هم ساخته شدیم
اینو از چشمای تو من میخونم
تو بخوای، تا آخرش من باهاتم
تو بخوای ، تا آخرش من میمونم
"مانا"