شاعرانه هایی آرام ، در پائیزی ابدی

وبلاگ رسمی اشعار مریم صالحی (مانا)

شاعرانه هایی آرام ، در پائیزی ابدی

وبلاگ رسمی اشعار مریم صالحی (مانا)

صد و هجده


امان از شب

که مدام ، نبودِ تو را پررنگ تر می کند !

وقتی خودم را در آغوش می کشم

 وقتی خودم را نوازش می کنم

  وقتی سکوت تلخ اتاق را می شکنم

 و با صدایی لرزان ، لالایی سر می دهم

وقتی می خواهم به روی خودم نیاورم که تنها هستم

  درست در همین لحظات

رنگ تیره تری به جای خالی ات می زند !!!

راستی

 صدای اشک هایم نیمه شب

به گوشت می رسد؟

 

             "مانا"



صد و هفده


به یادت هست روز اولی که

گرفتی دست سردم را به دستت

سراپا عرق شور و شرم گشته

نگه کردم برآن چشمان مستت

چه حرفی در نگاهت موج میزد

که ناگه قلب من در سینه لرزید

چه غوغایی به پا شد در دل من

ولی لب های تو آهسته خندید

به خود گفتم نگه کن این همان است

همان شهزاده زرین کمر ، هان؟

و عقلم خنده ای زد ، زهر خندی

که غرقی در خیال خود کماکان

نهیبی زد به من : ساده دلی تو

و او روزی تو را تنها گذارد

جدا کن مهر خود از قلب سنگش

ز بهرِ تو توانی او ندارد

به حرفش من نکردم اعتنایی

یقینا حرف او بوی حسد داشت

زدم پیوند قلبت را به قلبم

نمی دانی چه حالی قلب من داشت

و روز و روزگاری چند بگذشت

از آن روزی که با من عهد بستی

و اینک این منم تنهای تنها

"گمان" بردم که تا جان ، با من هستی

 

                   "مانا"



صد و شانزده


می دانی؟

این حسرت

تا ابد آزارم می دهد

 که حتی

نتوانستم خنده هایت را ببوسم 

 

                "مانا"



صد و پانزده


کاش

صدایت را قاب می گرفتم

و عطر دستانت !!!

راستی

یادت نرود

 نخندی ، نفسم میگیرد 

 

          "مانا"