شاعرانه هایی آرام ، در پائیزی ابدی

وبلاگ رسمی اشعار مریم صالحی (مانا)

شاعرانه هایی آرام ، در پائیزی ابدی

وبلاگ رسمی اشعار مریم صالحی (مانا)

سیصد و نوزده


 

بارها برایت نوشته بودم که

زیبایی

چندین هزار بار

به جانِ اطلسی ها قسم خورده بودم

که دوستت دارم

اما باور نکرده بودی

دیشب که برای اولین بار

پشت بند اسمت "م" گذاشتم اما

دلت بدجوری لرزید

نپرس از کجا می دانم

کلاغ ها 

همه جای دنیا پرواز می کنند

عزیزم

 

+ مهدی صادقی



+ حالم خیلی بدِ ... خیلی

++ سیر نمیشم از شنیدن چندین باره ی آهنگ "هفته دلتنگی" رضا یزدانی

+++ چقدر اشک ریختم ...

سیصد و پنج


 

هر شب

با من و رویِ بازویِ به خواب رفته ی من

در خواب می رفتی

حالا بعد از تو

همخوابِ من

بی خوابیِ وخیمی است

که تمام شب

پتو را از روی من می دزدد

بدون اینکه بعد از آن

بوسه ای مهمانم کند

بعد از تو

من که هیچ

بازوی من نیز

دیگر به خواب نمی رود

 

+ مهدی صادقی



+ " بی قرار " ... " مازیار فلاحی "

دویست و نود و چهار


 

خوبی عشق ، به این است که

وقتی از تمام دنیا بُریده ام 

دوان دوان خودم را

به دشت پر از یاسمن دامنت برسانم

و بپرسم : تو مال کی هستی؟

و تو بی آنکه تامل کنی

بگویی : مال تو دیوانه

تمام خوبی عشق به این است که

وقتی چشمانم گُر می گیرند

و دوست دارم تمام اشک های دنیا را بالا بیاورم

نزدیکم بیایی

دستانم را در سینه ات بفشاری

و بگویی : من هستم ! تو هم که هستی

پس اشک اینجا چکار می کند ؟

تمام خوبی عشق به این است که

وقتی تو نیستی

خواب از گلوی چشمانم پایین نرود

لبخند بر لبانم جاری نشود

و دستانم مدام بهانه موهایت را بگیرند

تمام خوبی عشق به این است که

وقتی من نیستم

دلتنگی امان شعر هایت را ببرد

اشک امان اطلسی ها را

و تو

امان تمام تلفن های روی زمین را

راه به راه زنگ بزنی 

و بگویی : جانم به لبم آمده است . نمی آیی؟

خانه از نبودنت به تنگ آمده است. نمی آیی؟

تمام خوبی عشق به این است که

وقتی داری میز شام را می چینی

چنان با ذوق از اینکه

وقت آب دادن گلها، قناری را دیده ای که جفتش را بوسیده است

بگویی

که غذا سرد شود و لب هایمان گرم

تمام خوبی تو

به این است که

باشی

تمام خوبی من

به این است که

تو را بوسیده باشم

 

+ مهدی صادقی



+ چه شعر قشنگی ... چه عکس زیبایی

++ " معنای عشق " ... "داریوش " عزیز ...

+++ خدا رو شکر که تعطیلیا تموم شد ، رسما دیوونه شده بودم 

دویست و هشتاد و پنج


تمام این فاصله ها

تمام این تنهایی ها

تمامِ نداشتن هایت

ای کاش خوابی بودند

شبیه خواب دم صبح

می آمدی ...

با دستان شبیه اطلسی ات

بیدارم می کردی

می گفتی : جانِ دلم صبح شده است

و من 

به بهانه رهانیدنم از خوابی سخت

در آغوش می کشیدمت

اما حیف

تو نیستی

و من به واقعی ترین شکل ممکن

اسیر کابوسِ نداشتنت شده ام

تنهای تنهای تنها

 

+ مهدی صادقی