در آغوشم بگیر اکنون
که تنها من بمانم در میان بازوانت
و ردی از نگاهت روی اندامم زند نقش
نماند بین لبهامان جدایی
نشیند بوسه هایی داغ و بی وقفه دمادم
و دستانت زند پرسه میان بازوانم
هوا ابری است
در آغوشم بگیر تنگ تر
که غرق در خنده چشمم شوی تو
که مست از عطر آغوشت شوم من
و ناگه باد پاییزی بپیچد لا به لای گیسوانم
و دیگر هیچ تاب و قراری نماند در دل آشفته تو
و با هر قطره باران لبانت
نشاند مهر دلتنگی هزاران بر لبانم
نگاهت در نگاهم بی قرار و دلم بی تاب گرمای تنت است
در آغوشم بگیر اکنون
"مانا"