به چیزهای قشنگی فکر کن که آمدنشان همین امروز و فرداست ...
به آن شبی که
لباس خوابت را من از کمد لباس هایت انتخاب می کنم !
به آن صبحی که
کنار من لباس هایت را بپوشی و من رنگ رژ لبت را کالباسی انتخاب کنم !
به آن ظهری که
نه به خاطر چای نه به خاطر غذا به خانه خواهم آمد ، و دلم دیدن دوباره ناز نگاهت را بخواهد و مردت سراسیمه خودش را به دیدار تو رسانده باشد !
به آن لحظه ای فکر کن
که یک شب برف ببارد و تو جلوی آتش شومینه خودت را به گرمای تنم سپرده باشی. خوابت برده باشد و من تا صبح دستی که زیر کمرت مانده را تکان نداده باشم !
به فیلم دیدن در صحنه هم آغوشی و خوردن با هم از یک پاکت چیپس !
به روسری عقب رفته ات و حرص های عاشقانه من ! به تماشای پر شدن خیابان از آب باران !
به آن آرایشی فکر بکن ، که شیرپاک کنش لبان من باشد !
به آن حمامی فکر بکن که حوله اش را همیشه عمدا فراموش کرده باشم ، تا تو آن را برای من بیاوری !
به آن دستپخت تو که سوخته باشد و بوسه هایی که به جای غذا باشد !
به خستگی هایی فکر کن که علاجش ناز دست های تو باشد !
به آن جشن عروسی که لباس سفیدش برای تو و کت شلوار مشکی اش برای من باشد !
به آخر این نوشته که رسیدی کمی هم به من فکر کن !
که تو را خوشبخت ترین زن عالم می کنم !
به مردی که تمام هستی اش
همین آغوش تو باشد !
+ ...