در شعرهایم
حرف از بوسه که می شود
می پرد در گلویت
خاکِ کهنه ی نشسته بر لبانم !
می آیی گردگیری کنیم؟
"مانا"
+ تا به حال نشده راجع به شعرهام خودم نظری بدم، اما این شعرم رو خیلی دوست دارم ...
++ هوا سرد شده ... ابری ... میگن : دونفره ...
+++ داریوش می خونه
" اگه باشی یا نباشی برای من تکیه گاهی ، برای من که غریبم تو امیدی جون پناهی " ...
و من گریه میکنم ...
++++ زندگی کردن ، مزخرف ترین تجربه بشر است ... از نظر من !